ارسالها : 435
عضویت: 28 /1 /1393
محل زندگی: Demon World
سن: 16
شناسه یاهو: danteclassic22@yahoo.com
تشکرها : 138
تشکر شده : 134
داستان بازی Devil May Cry 1(انگلیسی)
خب اینم متن ترجمه بخش اول بازی Devil May Cry 1 میباشد که مدت ها پیش در سایت kombat.ir طراحی کردم امیدوارم از این ترجمه استفاده اش ببرید.
رابی داستان:دوهزار سال قبل،یه جنگ بین دنیا انسانها و دنیایی دیگر بود،دنیا شیاطین.ولی یه شخص از دنیا شیاطین برای عدالت برخاست و به تنهایی دربرابر این ارتش ایستاد.اسم اون اسپاردا بود.بعد از اون آهسته برروی دنیا انسنان ها حکمرانی کرد و به نگه داشتن هماهنگی تا لحظه مرگش ادامه داد.اون به یه افسانه تبدیل شد،شوالیه تاریکی افسانه ای اسپاردا.
صحنه عوض میشه و خیابان ها یه شهر نشون میده،ناگهان یه زن از آسمون بر روی زمین می افته و نگاه به سمت مغازه ای که برروش نوشته "شیطان هم میگرید" میکنه.
حالا درون مغازه نشون داده میشه که مردی مشغول حرف زدن با تلفنه.
مرد:شیطان هم میگرید
مرد:متاسفم ما ساعت نه میبندیم
مرد تلفن قطع میکنه و باخودش میگه
مرد:دوباره هیچ آدرسی،نمیتونی وانمود کنی یه کار واقعی گرفـ..
ناگهان همون زن در خیابان در با موتور میشکونه
مرد:وو سرعتت رو کم کن خانوم گوشگل
زن از موتور پیاده میشه و به سمت مرد میاد
مرد:خب خب اینجا چی داریم؟حالت تلفنا؟اونا پشت اند.
زن آروم آروم قدم میره و میگه
زن:پس تو باید همون مزدوری باشی که هر کار کثیفی رو انجام میده درست میگم؟
مرد از روی صندلی بلند میشه و شروع به حرف زدن میکنه و شمشیرشو برمیداره
مرد:تقریبا،من فقط کارهای ویژه رو انجام میدم اگه تو میدونی منظورم چیه.
زن:تو کسی هستی که مادر و برادرت رو به دست شیطانی بیست سال پیش ازدست دادی.پسر شوالیه تاریکی افسانه ای اسپاردا،آقای دانته
دانته شروع به حرکت میکنه و شمشیرشو به سمت زن میگیره و میگه
دانته:خب سبکی که من درموردش فکرمیکنم اینکه در این کار خیلی از نمونهایی مثل تو با اشتیاق میان و اگه من هرکدومشون که میان بکشم نهایتا دیر یا زود باید پولدار بشم.
زن:در این صورت تو باید به این جور چیزها عادت داشته باشی
ناگهان زن در دستش برق جریان پیدا میکند و با اون به شمشیر دانته میزنه،و جریان برق دانته رو میگیره،و سپس زن با چند ضربه پا به صورت دانته اونو به سمت میز پرت میکنه و شمشیرشو هم به سمت بدن دانته پرتاب و با جریان برق اونو میزنه
زن:هاهاها!تو واقعا پسر شوالیه تاریکی افسانه ای اسپاردا هستی؟بابات بهت یاد نداده چطوری از شمشیر استفاده کنی؟
ناگهان زن موتورش رو به سمت دانته پرتاب میکند.
در این لحظه دانته پوزخنده ای میزنه و میگه
دانته:شمشیر...هاها!وقته شروع کاره پسرا(منظورش تفنگاشه)
در یک لحظه زمان آهسته شده و موتور به آهستگی جلوی دانته می ایسته و دانته شروع به تیر اندازی به موتور میکند و موتور به سمت خود زن پرتاب میکند و زن نیز جاخالی میدهد ولی روی زمین می افتد و دانته آهسته به سمت زن حرکت میکند.
دانته:حتی توی زمان بچگی هم من قدرت داشتم،توی من خون شیطانی هست
زن:چی...قدرت...
دانته شمشیر از توی شکم خودش بیرون میاره و میگه
دانته:تو اولین کسی بودی که درباره انتقام گرفتن من چیزی میدونستی و به نظر من دارم نزدیکتر میشم
دانته تفنگ به سمت زن میگیره و همینطور برای چند لحظه می مونه تا اینکه زن از سرجاش بلند میشه
زن:ظاهرا که دوره ولی من دشمنت نیستم،اسم من تریشه،من اینجا اومدم تا ازت کمک برای پایان دادن به دنیا شیاطین بخوام
دانته:چی؟
زن عینکش رو برمیداره و دانته بسیار تعجب میکنه
سپس دوربین به سمت قاب عکس مادر دانته نشون میده
صحنه عوض میشه و تریش مشغول توضیح به دانته هست.
تریش:بیست سال پیش موندوس امپراطور دنیا شیاطین دوباره احیا شد.
دانته:موندوس
تریش:بله نیروهای اون به وسیله اسپاردا مهر و موم شده بود،اون داره سعی میکنه یکبار دیگه کنترل دنیا انسان ها رو بدست بیاره،اون داره آماده میشه تا دروازه ای رو در Mallet Island(جزیره چکش)باز کنه.
ناگهان دانته در بزرگی رو با یه ضربه شمشیر باز میکنه،سپس تریش رو به دانته میکنه و میگه
تریش:قلعه بالای این تخته سنگه،زود باش،بزن بریم
سپس تریش پرشی بلند میکنه(به گمون باید بالای 100 متر پرید) و بازی ازاینجا شروع میشه
امیدوارم لذت برده باشید
امضای کاربر :
Ok Yeah Humans's Body Lack The Physical Ability of A Demon,But Humans Possess Something That Demons Don't
جالب بود،حالا يه نكته اى رو هم همينجورى بگم كه: همه خانوم ها از آسمون به زمين اومدن خخخ
خودم معنى كل اين دويل 1 رو ميدونم ولى چون فارسى ساز كامپيوترم ضعيفه نميتونم زيرنويسش كنم.
ميدونى كه تريش به معنى روح روشنه و اون تيكه آخر كه تريش تركيد و دانته اومد گفت :من بايد اونى ميشدم كه روح تاريكت رو از نور پر ميكنه.... به خاطر اسمش اينو گفت.من اون تيكه رو دوس داشتم.حالا يه سوال،اون تيكه آخر مبارزه با موندوس،وقتى دانته خسته شده بود اون صداهه اوا بود يا تريش؟همونى كه به دانته گفت:همه چيز روبه راست،تو موفق ميشى...اوا اينو گفت يا تريش؟