زمان جاری : شنبه 29 اردیبهشت 1403 - 8:12 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم






mbn آفلاین



ارسال‌ها : 767
عضویت: 23 /10 /1393
محل زندگی: TeHrUn kharab shode
سن: 16
شناسه یاهو: خدا بیامرزدش
تشکرها : 100
تشکر شده : 61
پاسخ : 1 RE همه چیز درمورد DmC DevilMayCry
قسمت دوم
Lilith : مبادی بن سیرا نخستین کتابی است که در آن از لیلیث به عنوان اولین همسر آدم یاد شده‌است. دانشمندان هیچ نشانه‌ای از اینکه چنین اعتقادی تا پیش از آن نیز وجود داشته‌است در دست ندارند. منشا و دلیل نگارش کتاب مبادی بن سیرا روشن نیست. این کتاب مجموعه داستان‌هایی در خصوص قهرمانان انجیل و تلمود است. حتی ممکن است که این کتاب مجموعه داستان‌های افواهی مردمی باشد. زمان نگارش این کتاب در حدود قرن هشتم یا دهم میلادی تخمین زده می‌شود و نویسنده حقیقی آن ناشناخته‌است با این حال به باور عمومی به بن سیرای حکیم نسبت داده می‌شود. با این حال طلسماتی که برای محافظت در برابر لیلیث استفاده می‌شده‌اند، عمری به مراتب قدیمی‌تر از این کتاب دارند. هر چند این ایده که حوا دارای سلفی بوده‌است چیز جدیدی به شمار نمی‌رود، با این حال این ایده که این سلف لیلیث بوده‌است نسبتاً جدید است.
پیدایش این ایده به تفسیر آیات دوگانه‌ای در کتاب آفرینش بازمی‌گردد. در این کتاب در آیه‌ای خلقت حوا از یکی از دنده‌های ادم تشریح شده‌است. با این حال در آیاتی پیش از آن بیان می‌شود که یک زن نیز آفریده شده‌است.
«بنابراین خداوند انسان را بر صورت خود آفرید؛ او وی را به صورت تصویری از خود آفرید؛ خداوند آن‌ها را زن و مرد آفرید» در این متن آفرینش لیلیث پس از گفتار خداوند در خصوص اینکه «انسان نباید تنها باشد» آورده شده‌است. بنابراین خداوند لیلیث را از همان خاکی که آدم را آفریده‌است می‌آفریند، ولی آن دو با هم نزاع می‌کنند. لیلیث مدعی است که چون هر دو آن‌ها از منشا یکسانی خلق شده‌اند، بنابراین برابرند و به همین خاطر حاضر نمی‌شود که نسبت به آدم تواضع کند. وقتی که لیلیث این وضع را می‌بیند نام ناگفتنی را بر زبان آورده و در هوا پرواز کنان دور می‌شود.
آدم با دیدن این وضع به درگاه خداند دعا کرده و می‌گوید، زنی که به من دادی از من گریخت. خداوند سه فرشته (Senoy، Sansenoy، and Semangelof) را به دنبال لیلیث می‌فرستد و می‌گوید که اگر وی بازگردد، مشکلی نخواهد بود، ولی چنانچه تمرد کند روزی صد عدد از فرزندانش خواهند مرد.
فرشتگان لیلیث را در میانه دریای مقدسی یافتند که مصریان در آن هلاک شدند. آنان سخنان خداوند را به وی گفتند، اما وی از بازگشت امتناع کرد. فرشتگان نیز گفتند پس ما تو را در دریا غرق می‌کنیم. ولی لیلیث از آن‌ها خواست که وی را رها کنند و به آن‌ها گفت : «من برای این آفریده شده‌ام که به کودکان نوزاد لطمه بزنم. اگر نوزاد پسر باشد هشت روز و اگر دختر باشد تا بیست روز در حیطه قدرت من است.»
فرشتگان با شنیدن سخنان لیلیث بازهم به وی اصرار کردند تا بازگردد. ولی وی برای آنان به نام خداوند حی قیوم قسم یاد کرد که «هرگاه نام یا تمثال شما را بر طلسمی ببینم قدرتی بر آن کودک نخواهم داشت». وی همچنین پذیرفت که روزی صد فرزندش بمیرند و به همین دلیل روزانه صد اهریمن از میان می‌روند.
یکی از نویسندگان آمریکایی به نام اویتیک ایساهاکیان، لیلیت (Lilit) (نه لیلیث) را به عنوان اولین همسر آدم معرفی کرده‌است. در داستان وی لیلیت از آتش و انسان از خاک آفریده می‌شوند، ولی لیلیت بوی انسان خاکی را دوست ندارد و بنابراین به شکل ماری، همراه با شیطان از بهشت می‌گریزد. بر طبق این داستان پس از این بود که خداوند حوا را از دنده آدم آفرید تا همواره با وی باشد، ولی هرچند که آدم نام حوا را بر زبان داشت، با این حال روح وی همواره در جستجو و حسرت لیلیت بود. در قرون وسطی مردم بر این عقیده بودند که لیلیث ملکه اهریمن دیگری به نام آسمودوس (Asmodus) است. بر طبق افسانه‌ها دنیایی دیگر وجود دارد و حتی بر اساس این افسانه‌ها، آن جهان دیگر دقیقاً در کنار همین جهان ما بوده و این دو با هم در آن دنیای دیگر به زاد و ولد اعقاب اهریمنی خود مشغول بوده و همواره شرارت و بی‌نظمی را توسعه می‌دهند. حضور لیلیث و ملازمانش در آن زمان بسیار جدی گرفته شده و بسیاری از بلایا و مشکلات همچون ناباروری زنان و مردان، تبدیل شراب به سرکه، مرگ و میر نوزادان و ... به وی نسبت داده می‌شد.
نخستین اشاره به لیلیث درحدود ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد و به عنوان عضوی از خدایان طوفان‌ها در اساطیر سومری است که موسوم به لیلیثو بودند. سومریان بر این اعتقاد بودند که خدایان لیلیثو شکارچی زنان و کودکان بوده و با شیرها، طوفان‌ها، بیماری‌ها و بیابان‌ها مرتبطند. نخستین تصاویر ترسیم شده از خدایان لیلیتو آنان را در حالتی نشان می‌دهد که پاها و بال‌هایی همچون پرندگانی موسوم به زو (Zu) دارند.
آنان تمایلات جنسی شدیدی نسبت به مردان داشتند، ولی قادر نبودند به صورت عادی اعمال جنسی را انجام دهند. تصور می‌شد که آنان در مکان‌های متروک، ویرانه و خالی از سکنه اقامت دارند. البته این باور نیز وجو داشت که خدای مذکری موسوم به پازوزو (Pazuzu) در مقابل آنان موثر باشد.
در کتاب تلمود نیز در مورد لیلیث خیلی کم صحبت شده است {{برای مرد ممنوع است که در خانه ای تنها بخوابد . کسی که در خانه ای تنها بخوابد گرفتار لیلیث خواهد شد }}. در سنت یهود نام لیلیث را با لیلا که در عبری به معنی شب است مربوط میدانستند , لکن محققان معاصر انرا با لولو LULU (هرزگی و بی عفتی ) معبود سومریان مربوط میدانند و انرا به صورت یک روح خبیثه ی مونث که سبب تحریک شهوت مردان میشود معرفی میکنند .
انتخاب لیلیث به عنوان کسی که عهده دار اخرین مرحله دوزخ در[[شیطان نیز میگرید]] است بسیار زیرکانه بوده است چرا که او مظهر خیانت به ادم ابوالبشر و تحریک شهوت مردان برای انجام عمل جنسی و خیانت به خانواده است این همان کاریست که لیلیث همسر ماندس در بارهای فحشا انجام میدهد البته کشته شدن فرزند او توسط ورژیل در مراحل بعدی هم ریشه در همین سنن عامی و یهودی دارد و از اینجا به بعد سفردوزخ در بازی به اتمام میرسد و نوبت به سلوک در عالم برزخ میرسد .


تبیین برزخ در [[ شیطان نیز میگرید ]]

برزخ یک ابداع ایرانی و ((مانوی)) است : وجود برزخ از اصول قدیمی مسیحیت نیست و در اسلام نیز جایی به نام برزخ در حد فاصل میان بهشت و جهنم منظور نشده است . نه تنها چنین فکری در تورات نیامده بلکه در انجیل نیز به ان اشاره ای نشده است و فقط بعد ها در قرون پنجم و ششم مسیحی , روحانیون عیسوی بدین فکر افتادند که قائل به وجود برزخی میان بهشت و جهنم شوند . این نظر از دو راه پیدا شد : یکی الزام معنوی و دیگری نظریه ای که از طریق یک ایین بزرگ غیر مسیحی یعنی ائین ایرانی مانوی بدین روحانیون عرضه شده بود .
الزام معنوی این بود که این کشیشان و روحانیون که هنوز بر خلاف دوره های بعد فاسد نشده بودند و واقعا به اصول مسیحیت ایمان داشتند , از اینکه اختیار بخشش و امرزش و نیز اختیار محکوم کردن روح افراد مسیحی به ایشان سپرده شده , و اینان میتوانند با قضاوت در اعمال و رفتار یک فرد او را پیش از مرگش مشمول لطف خداوند و روح القدوس شمارند و یا محکوم و دوزخی کنند , مسولیت شدیدی را احساس میکردند , زیرا هر خطایی در این باره برای انان به قسمت عذاب وجدان و لعنت ابدی تمام میشد .بدین جهت احادیث مختلف بزرگان گذشته مسیحیت را تعبیر و تفسیر کردند و به وجود برزخی قائل شدند که ارواح باید در ان کفاره ببینند و تدریجا از الایش گناهان پاک بشوند , تا بعد شایستگی صعود به اسمان و ملکوت را پیدا کنند وجود چنین برزخی راه گریز معنوی برای اینان بود , زیرا بدینوسیله هم گناه کاران بی جهت امرزیده نمیشدند و عذابی شایسته گناه خود میدیدند , و این عذاب هم صورت جاودانی و قطعی مثل محکومیت جبران ناپذیر دوزخیان نداشت و کسانی که محکوم به ان میشدند امید داشتند که دیر یا زود مشمول رحمت الهی شوند و به بهشت بروند .
در قرن ششم مسیحی پاپ گریگوریوس کبیر رسما به وجود برزخ فتوی داد و انرا جز لایتجزای دنیای پس از مرگ دانست و از ان زمان بود که این اعتقاد به صورت یکی از ائین کاتولیک در امد .
ولی عامل اساسی دیگر در پیدایش فکر برزخ و استقرار ان در ایین کاتولیک , یک عقیده مذهبی ایرانی یعنی عقیده ی مانوی بود اصولا معتقدات اصلی ائین یهود و مسیحیت از عقاید مذهبی ایرانیان ناشی شده است , و از ان جمله اعتقاد به شیطان , جهنم , بهشت , پل صراط , رستاخیز و غیره . تقریبا همه این اصول از راه ایران وارد ائین یهود و سپس به طور کاملتر وارد ائین مسیحیت شده است البته در اینجا درباره ی چگونگی این نفود مجال بحث نیست

اما انچه اختصاصا از لحاظ موضوع مورد بررسی ما اهمیت دارد عقیده ی برزخ در ایین مانوی است که از راه مانویهای اروپایی قرون وسطی به مسیحیان رسید بود . چنانکه همه میدانند ایین مانوی ترکیبی از اصول ایرانی و هندی و مسیحی بود که در قرون اولیه مسیحی در اروپا و اسیا و افریقا توسعه فراوان یافت . سنت اگوستین روحانی معروف ائین مسیح که از بزرگترین قدیسین مسیحیت است و گفته هایش در ائین کاتولیک حکم حجت را دارد , و به خصوص قسمت اعظم از عقاید مربوط به کمدی الهی از عقاید او الهام گرفته است سالهای دراز از پیروان متعصب ائین مانی بود .
در قرن دوازدهم ائین مانی در جنوب فرانسه در میان کاتارها که به انها مرتدان آلبی لقب دادند سر براورد به عنوان یکی از فرقه های خاص مسیحیت تجلی کرد و کار به جایی رسید که به فرمان پاپ یکی از جنگ های صلیبی به درهم شکستن پیروان عقیده مانی اختصاص یافت . در همه ی این مدت عقاید مانی در مسیحیت نفوذ داشت و بسیاری از فرمان های ان را تعدیل و برخی دیگر را بوجود اورد که یکی از انها برزخ است .
در ائین مانوی موضوع تصفیه و تطهیر روح پیش از صعود به بهشت , اهمیت خاص دارد . طبق اعتقادات مانوی ها همه ی ارواح پیش از بازگشت به اسمانیکه زادگاه انان است باید در کره ی ماه توقف کرده و خود را با اب طهارت بخش بشویند و از الایش های جسمانی و مادی پاک شوند و سپس به خورشید رفته و روح خود را در اتش پاک کننده ن بگذارند تا از هرگونه الایش درونی و فکری پاک شوند و سپس بعد از تطهیر جسمی و روحی خود شایسته صعود به عالم تجرد مطلق شوند .
این نظریه نفوذ ائین مانی توسط محقق امریکایی الجر (alger) در کتاب Doctorine of a future life که قسمتی از ان تحت عنوان Traces of belief in a purgatory مورد بحث قرار گرفته است .


قبل از رسیدن دانته و ورژیل به بهشت زمینی , دانته طبق دستور ورژیل خود را در اتش طبقه ی هفتم که مخصوص خود پسندی است تطهیر میکند که این اتفاق یک مرحله کامل را در بازی [[شیطان نیز میگرید]] را عهده دار میشود:

گناهان درون برزخ عمدتا حول محور اقتصاد و پول طبقه بندی شده و مانند دوزخ بر روی دیوارها نوشته شده اند که عبارتند از : گیج کردن مردم , ایجاد بدهی برای تبدیل مردم به عده ی فقیر , طمع , کار سریعتر برای به دست اوردن پول بیشتر , تنگدستی و خساست , پادشاهی پول !

در این قسمت از بازی بر خلاف مراحل قبلی که دانته مجبور بود به اعماق زمین برود تا با شیاطین روبرو شود باید این بار به بالاترین نقطه ی ساختمان بانک برود و سپس با ماندس روبرو بشود و از همین روست که در تبیین برزخ در بازی , ما به یک ساختمان که مشابه همان قله بلند در کتاب کمدی الهی است بر میخوریم .

بهشت زمینی در [[شیطان نیز میگرید]]
Mundus : در زبان لاتین به معنای جهان است , او بزرگترین سرمایه دار شهر لیمبو است و هدفش کنترل نسل بشر روی زمین از طریق ایجاد بدهی سرسام اور میباشد , او قاتل حوا مادر دانته و کسی است که اسپاردا را برای همیشه تبعید و شکنجه کرده است انچه در مود شخصیت وی جالب است و او را از بقیه کاراکتر ها متمایز میکند نبود هیچ اطلاعاتی در مورد اسم و رسم و ماهیت او در اکثر فرهنگ ها و زبان ها میباشد , همانطور که مستحضرید تمامی شخصیت های بازی به موازات یک شخصیت و یا گروه و یا سنت و عقیده ای در بازی به تصویر کشیده شده اند اما این مسئله در مورد ماندس صدق نمیکند . با نگاهی دوباره به کتاب کمدی الهی متوجه میشویم که وقتی دانته و ورژیل در سفر برزخ به بهشت زمینی میرسند متوجه میشوند که تمام عالم برزخ به وسیله ی گردونه ای که توسط گریفونه موجود افسانه ای که بدن شیر و سر عقاب دارد که نماینده ائین مسیح و تحولات تاریخی ان است چرخانده میشود که در این قسمت از کتاب :
- گردونه نماد ائین مسیحیت
- شیربالدار نماد مسیح

در پیشانی ماندس سه زخم که شبیه به چشم هستند هویداست که نماد تثلیث مسیحیت است البته با این توصیفات نمیتوان او را مسیح دانست چرا که این شخصیت تنها معادل گریفونه در کمدی الهیست و هیچ کدام از نماد های مورد استفاده دانته الیگیری در بهشت زمینی را ندارد جز اینکه مسول تمام اتفاقات شهر لیمبوست ! البته با بررسی بیشتر در مورد گریفونه میتوان پی به شخصیت اصلی ماندس در بازی برد :

استفاده از نماد گریفونه در لوگوی بانک میدلند انگلستان که سپس با بانک جهانی اچ اس بی سی ادغام شد شاید پاسخ ما به اینکه ماندس چه تصویری در دنیای واقعی دارد را بدهد .بانک HSBC در سال ۱۸۶۵ میلادی در هنگ‌کنگ تاسیس شد و با متحول ساختن شرکت سهامی بانکداری هنگ‌کنگ و شانگهای (hong kong & Shanghahi Banking Corporation)در قرن 19 آغاز به کار کرد .HSBC، از طریق به وجود آوردن و خریدن شرکت‌های تابعه، خود را با بازار جهانی تطبیق داد. این استراتژی که در دهه 1950 شکل گرفت، با یکی از بزرگ ‌ترین موارد ادغام بانک‌ ها در تاریخ یعنی خرید بانک میدلند انگلیس(Midland Bank) در سال 1992، به اوج خود رسید .
HSBC به سرعت تعداد دیگری از موسسات مالی از جمله Credit Comercial de france و شرکت The Republic New York Corporation را به لیست تمام نشدنی خریدهای خود اضافه کرد و در سال 1997 نیز چندین بانک برزیلی و آرژانتینی را با مبالغ میلیارد دلاری خریداری کرد و نام خود را در آن کشورها نیز بر سر زبان‌ها انداخت.
در سال 2003، اقدام جنجالی شرکت در خرید گروه مالی نه چندان موفق HouseHold International به مبلغ 14میلیارد دلار، استراتژی خرید شرکت را یک پله بزرگ بالاتر برد و در عین حال نشان داد که شرکت، به حضور یک شرکت تابعه آمریکا در راستای اهداف و انگیزه ‌های جهانی شدن نیاز دارد و نیز نشان داد که در درجه اول، تمایل دارد به عنوان شرکتی دیده شود که مصرف ‌کننده عام را محور خود قرار داده است
سر جان باند«، مدیرعامل HSBC در مقاله “ اقدامات کوبنده HSBC " در مورد اقدام اخیر شرکت، چنین ذکر کرد: « دو سوم هر اقتصادی در دنیا بر پایه مخارج و صرف پول مصرف‌کنندگان است و هر قدر بتوانید شرکت خود را بیشتر به آن جهت متمایل کنید، برای تجارت شما بهتر است. «
بانک HSBC از سیستم هوشمند تبلیغاتی، مشابه سیستم بلواسمارت در شعبه‌های خود استفاده می‌کند. به گفته سخنگوی بانک، این سیستم که به «بلوباکس» معروف است، در دو شعبه از بانک‌های شهر لندن در کشور انگلیس راه‌اندازی شده است و در صورت استقبال مردم و کارکرد موفقیت آمیز، در تمامی شعب این بانک در سراسر دنیا نصب و راه‌اندازی خواهد شد. در تاریخ ۱۶ دسامبر ۲۰۰۸ میلادی، اعلام شد که بانک زیان عمده‌ای را بر اثر کلاهبرداری پنجاه میلیارد دلاری «صندوق سرمایه‌گذاری برنارد میداف» در آمریکا، متحمل شده است. بانک HSBC، مبلغی بالغ بر یک میلیارد دلار را در این صندوق سرمایه‌گذاری کرده بود. این غول بانکی جهان که در بحران مالی خسارت‌ های بسیاری متحمل شد، سرمایه خود را به میزان چهارده میلیارد و دویست میلیون یورو افزایش داد و در چارچوب طرح اصلاحات همچنین شش هزار و صد فرصت شغلی خود را در آمریکا حذف کرد. این بانک به علاوه تصمیم گرفت بخش فعالیت‌ های وام بانکی خود را به حال تعلیق درآورد. رییس بانک درباره طرح اصلاحات بانک گفت: قصد داریم بیشتر شبکه‌های اختصاص وام را تعطیل کنیم
کاهش هفتاد درصدی سود این بانک در سال 2008 فقط در آمریکای شمالی آن را متحمل دوازده میلیارد یورو زیان کرد که این زیان بیشتر به سبب خرید موسسه مالی "هاوس هولد" بود. بر خلاف بسیاری دیگر از موسسات عظیم که تلاش می‌کنند شرکت ‌های تاسیس شده و جا افتاده را بخرند، HSBC تصمیم گرفته بود که یک هویت یکسان برای خود فراهم کند. هدف این بود که نام و لوگوی شرکت را تا جای ممکن در همه جای دنیا معروف و شناخته شده سازد؛ به گونه‌ای که هرشرکت تابعه محلی هم در قدرت فیزیولوژیکی نام تجاری جهانی آن سهیم باشد. اکنون نام و هویت دیداری شرکت در تمام دنیا همسان شده است و قدرت خود را به بانک ‌های خود در هر بازار محلی نیز منتقل می‌کند.حسن شهرت و پیشینه مثبت، احساس آشنا و قابل اعتمادی می‌آفریند که آن هم به اعتبار شرکت می‌افزاید. هر قدر یک بانک در خارج از وطنش بیشتر شناخته شده باشد، در کشور خود اعتماد بیشتری را بر می‌انگیزد. این پارادوکسی است که در شعار تبلیغاتی شرکت یعنی «بانک محلی جهان» هم نمود یافته است. تا جایی که در سال 2010 مجله فوربز این بانک را به عنوان بزرگ‌ترین موسسه مالی و بانکداری و هشتمین شرکت بزرگ در دنیا معرفی کرد. در حال حاضر HSBC یکی از بزرگ‌ترین موسسات مالی و بانکداری دنیا و نیز موفق‌ترین شرکت بریتانیا است. شعبه مرکزی بانک در شهر لندن قرار دارد و بیش از 300 هزار نفر در سراسر دنیا برای این بانک کار می‌کنند. درآمد این بانک در سال گذشته میلادی بالغ بر 103 میلیارد دلار بود که سود خالصی معادل6 میلیارد دلار را نصیب شرکت کرد
قبل از اعمال تحریم‌های سازمان ملل متحد علیه برنامه هسته‌ای ایران، بیش از شصت درصد مبادلات بانکی دولت ایران از طریق بانک بریتانیایی اچ‌اس‌بی‌سی انجام می‌گرفته، اما به دلیل تحریم‌هایی که شورای امنیت سازمان ملل متحد بر ایران اعمال کرده، دولت ایران از سال ۲۰۰۵ میلادی، همکاری با این بانک را محدود کرده و عملاً اچ‌اس‌بی‌سی دیگر نقشی در مناسبات مالی ایران ندارد.
بانک اچ اس بی سی به خاطر همکاری با ایران در دوران تحریم توسط دولت امریکا محکوم به پرداخت 2 میلیارد دلار جریمه شد.
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که ماندس در بازی [[شیطان نیز میگرید ]] رئیس بانک اچ اس بی سی است .
همان طور که قبلا اشاره شد حوا طی یک مکاشفه به دانته وحی میکند که بزرگترین قدرتی که او میتواند با ان مسیر پیش روی خود را بسازد ازادی است , اما اینکه چرا این پیام توسط یک فرشته به دانته وحی میشود به خاطر دادن تجرد و قداست الهی به کلمه ی ازادیست . این همان عاملیست که باعث درگیری بین ورژیل و دانته در اخرین مرحله از بازی میشود .
ورژیل معقتد است که نسل بشر برای محافظت از دست خود نیاز به یک سری قوانین و کنترل شدن دارد ولی دانته با او مخالف است و دلیل قابل قبولی نیز برای این موضع خود ارائه نمیکند همان طور که وقتی در اتاق ماندس درباره ی ازادی بشر صحبت میکنند در مقابل منطق ماندس تنها سکوت میکند , ماندس به او میگوید :
{{من وقتی به زمین اومدم انسان ها ازادی داشتند ولی باهاش چی کار میکردند ؟ دزدی , قتل , تجاوز ...حالا تو چی میخوای ؟ اینکه خشم و جنگ و مرگ در کنار هم باشند؟}}

دلیل سکوت دانته در مقابل استدلال های ماندس چیست ؟

آزادی در زبان انگلیسی معادل دو واژه «Freedom» و «liberty» می­باشد. این دو اصطلاح غالباً به جای یک­دیگر به کار می­روند، ولی در پاره­ای مواضع بار معنایی این دو واژه متفاوت می­شود. وقتی واژه «Freedom» در مورد اشخاص یا افعالشان به کار می­رود، اشاره به «توانایی» یک فرد برای رفتار به شیوه­ای خاص در مجموعه­ای از شرایط مفروض دارد، اما «liberty» اشاره به «رخصت معتبر» فرد برای رفتار به شیوه­ای خاص در مجموعه­ای از شرایط مفروض دارد. این تمایز، اساس تمایز دستوری میان «can» و «may» و تفاوت میان «de facto» یعنی عملی و «de jure» یعنی قانونی است .
«liberty» معادل واژه لیبرته (Libertė) در زبان فرانسه و ریشه لاتین آن (Libertas) است . در طول تاریخ اندیشه کمتر موضوعی مانند «آزادی» مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است تا آنجا که تعریف­های ارائه شده از سوی متفکران از دویست نیز تجاوز نموده است. این تشتت و فراوانی دیدگاه­ها در باب آزادی، کارل یاسپرس فیلسوف اگزیستانس آلمانی را بر آن داشته تا اعلام نماید که «تعریف قانع­ کننده ­ای از آزادی امکان ندارد.»
فرانتس روزنتال نیز می­گوید آزادی در طی جریان خود در تاریخ، خود را از قید و بند تعریف رهانیده است و به یکی از مفاهیم انتزاعی مهم تبدیل شده که هیچ ما به ازای خارجی و مصداق قابل تعریفی جز آن چه ذهن انسان بدان بخشیده، نداشته است. تعاریف آزادی، بیش از آن که مفهوم آزادی را روشن کنند از شرایط زمانی و کسانی که آن تعاریف را به وجود آورده ­اند، سخن می­گویند.
به بیان دیگر، عدم دست­یابی به تعریف واحد برای واژه آزادی، ناشی از اختلاف جهان­بینی­ هاست که در میان فلاسفه مشاهده می­شود. مفهوم آزادی، یک مفهوم اجتماعی­ سیاسی در حیطه زندگی فردی و اجتماعی است، از این رو، اگر در شناخت انسان اختلاف­ نظر وجود داشته باشد، یعنی دو نوع نگرش و جهان­بینی متفاوت درباره وی در میان باشد، در این صورت، دست­یابی به تعریفی واحد که مورد پذیرش تمامی صاحب­نظران باشد، ممکن نخواهد بود.
هر چند سخن فوق به دور از صواب نیست، اما به نظر می­رسد دقیق­تر آن است که بگوییم واژه آزادی، مشترک لفظی است که در علوم فلسفی، روان­شناسی، اخلاقی و حقوقی در معانی مختلفی به کار می­رود، از این رو، پیدا کردن معنای جامعی برای معانی مختلف آن، بسیار مشکل است .


نتیجه گیری و جمع بندی نهایی

با انچه که در طول این تحلیل به ان پرداختیم به نظر میرسد بازی [[شیطان نیز میگرید]] در راستای مبارزه با سیستم جهانی و دولت پشت پرده ساخته شده است و عموم بدمن های ان از شخصیت های واقعی الهام گرفته شده اند , حتی مفهوم بیداری نیز که امروزه در شبکه ی اینترنت در مقابل بردگی انسان ها نیز به کار میرود مورد توجه سازندگان بازی بوده :

با این اوصاف ایا باید نتیجه بگیریم که این بازی در راستای بیدارکردن مردم جهان و افشای دولت های پشت پرده ساخته شده است ؟ و یا هدف دیگری را دنبال میکند ؟
کتاب تحقیقی مهمی با عنوان Islam And The Divine Comedy در سال 1919 توسط یک دانته شناس بزرگ پرفسورمیگل اسین پالاسیوس نوشته شد که نشان میدهد کمدی الهی تحت تاثیر احادیث و روایات اسلامی نوشته شده است :

نویسنده در کتاب نشان میدهد که در اروپای زمان دانته ترجمه ای به زبان لاتین از معراج نامه پیامبر(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) وجود داشته که دانته تحت تاثیر ان کمدی الهی را نوشته است , دانته در معماری افلاک و منازل اسمانی خود , بسیار شبیه به منازلی که پیامبر اسلام در عروج خود به اسمان از انها گذشته است عمل نموده است و حتی از همان افلاکی نام برده که پیامبر در گذر از هفت اسمان از انها نام برده است . در کمدی الهی صورت فلکی زمین بطلمیوسی است که در آن زمین مرکز جهان است و نه کره متحدالمرکز به دور آن میچرخند , هفت کره ی اول که اسمانهای سیاره ای اند شامل : ماه , عطارد , ناهید , خورشید , مریخ , مشتری و زحل میشوند , به فلک ثوابت و در نهایت فلک بلورین (فلک الافلاک)میپیوندند . فلک الافلاک نیز به نوبه خود به عرش الهی ختم میشود که در محدوده ی زمان و مکان نمیگنجد . دانته پس از رسیدن به این قسمت به مرحله ای میرسد که عرفا از آن با نام فنا فی الله یاد میکنند .
انچه که واضح است دانته الیگیری بیش از انکه تحت تاثیر ورژیلیوس و اثرش انئیس باشد از معراج رسول اکرم (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) تاثیر پذیرفته چرا که در انئیس صحبت فقط از سفر به جهنم است و لاغیر...ضمن اینکه جدایی ورژیل به عنوان عقل بشر از دانته در قله ی کوه برزخ به خاطر اینکه نمیتواند عشق را درک کند یاداور جدایی جبرئیل از حضرت محمد(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) در سدره المنتهی است . پیامبر اکرم معراج را بوسیله ی دو کلید ایمان و عمل صالح طی کرد ولی این دو کلید در کمدی الهی تبدیل به علم و ایمان شده اند که در دست نماینده ی پطرس قرار دارند ,البته نباید این گمان بوجود بیاید که معراج دانته مشابه معراج حضرت رسول است چرا که در کمدی الهی عقل و ایمان دو مفهوم جدا از هم تعریف شده اند , انجا که عقل حضور دارد ایمان نیست و انجا که ایمان هست عقل نیست . واقعه ی معراج در [[شیطان نیز میگرید ]] هم اتفاق می افتد ولی از نوع شیطانی چرا که به جای معراج و فنا فی الله به هبوط و فنا فی الدنیا میرسیم.
در طول بازی در مکان های مخفی مرحله ها , کلیدهای طلایی و نقره ای(کلیدهایی که در کمدی الهی به مفهوم علم وایمان در دست نماینده پطرس هستند) وجود دارند که زمانی که گیمر انها را پیدا میکند میتواند وارد مراحل مخفی بشود و پس از اینکه مراحل مخفی را با موفقیت تمام کرد میزان سلامتی و مدت زمان شیطان بودنش افزایش پیدا میکند.

مسئله دیگری که در بازی اهمیت دارد و قبلا هم به ان اشاره شد معرفت النفسی است که دانته در طول مسیر بازی به کمک فینیاس پیدا میکند او زنجیرهای نفس خود را پاره میکند و به حقیقت وجودی خویش که یک شیطان است پی میبرد و همینجاست که حوا هدف از از معراج دانته را ازادی بیان میکند در صورتی که هدف از معراج در کمدی الهی فنا فی الله است , باید به ذکاوت سازندگان [[شیطانی نیز میگرید]] افرین گفت چرا که با استادی تمام آزادی را به جای فنا فی الله در بازی قرار داده اند و همینطور به جای کلید علم و ایمان که در کمدی الهی از آن استفاده میشد افزایش مقدار سلامتی (خون) و مدت زمان شیطان بودن را جایگزین کرده اند .
شاید این مسائل ابتدا بی اهمیت به نظر برسند ولی اهمیت موضوع انجایی روشن میشود که بدانیم [[شیطان نیز میگرید]] یک بازی کامپیوتریست و گیمر در تمام طول بازی با دانته همزاد پنداری میکند و به جای اینکه با مفاهیم عمیقی همچون ملاقات خداوند اشنا بشود معراج خود را در حد کلمه ی ازادی تنزل میدهد که با دو کلید سلامتی بیشتر و مدت زمان شیطان بودن بیشتر میتواند به این مفهوم مجرد برسد .
داستان حضرت ادم و حوا نیزاینجا دستخوش تحریفات عرفان یهودی زوهر شده است , نقل به مضمون انچه در تورات امده این است که ادم و حوا از درخت شناخت نیک و بد خوردند و خداوند نیز انها را از بهشت بیرون راند ولی در عرفان زوهر به جای درخت دانایی ازدرخت شک نامبرده میشود که وقتی ادم و حوا از ان خوردند به وجود خدا شک کردند و به جای اینکه انها رانده بشوند , خدا از بهشت رانده شد و اکنون وظیفه ی هر انسانی است که تلاش کند تا با افزایش معرفت و شناخت دقیق از وجود خود , خدا را در خود متجلی کند ! این همان مطلبی است که صراحتا در طول بازی گیمر متوجه آن خواهد شد .
بیش ترین تاثیری که میتوان از سری بازیهای [[شیطان نیز میگرید ]] گرفت نه تنها نابودی حکومت شیطان نیست بلکه تحریف یک حقیقت و هدف افرینش یعنی معراج است , اماده سازی دنیایی بدون حضور یک مسیر رشد مادی و معنوی بزرگترین هدف شیطان است , این همان دلیلیست که بازی را ناتمام و گنگ به پایان میرساند چرا که وقتی ورژیل میخواهد برنامه جدیدی را برای دنیا تنظیم کند با پیامی که قبلا توسط مادر دانته به او وحی شده قرابت ندارد, دانته از توصیف آزادی عاجز است ولی به ان ایمان دارد و به همین علت با برادر خود درگیر میشود .
پس از هشت ساعت بازی حرفه ای و سراسر هیجان برای به دست اوردن ازادی ,تنها چیزی که عاید شما میشود این است که متوجه میشوید امروز به جای ایمان به خدا و مبارزه در راه خدا باید برای واژه آزادی بجنگید که شاید هیچ گاه نتوانید آنرا توصیف کنید در دنیای ترنس مدرن امروز هیچ کس حق ندارد مسیری برای رشد بشر ارائه کند , ادمی ازاد است تا انچه میخواهد انجام دهد ! به قول اسپینوزا{{ در چنین حالتی خیر و شر مفهومی ندارد زیرا هر کسی در این حالت فقط نفع خود را طالب بوده و خیر و شر را بر طبق میل و هوس و منافع خود تعریف میکند }}{{قانون برای ان ضروری است که مردم اسیر احساسات و نفسانیاتند}} در جهانی که به صرف کلمه آزادی قانون نباشد فساد نیز جهانی تعریف میشود , متاسفانه از اغاز خلقت بیشترین قانونی که توسط انسان مورد حمله قرار گرفته شده دین است و چه راهی بهتر از اینکه دین را با دین تحریف کنیم ؟ معراج و لقا الله را با هبوط انسانی شیطانی تحریف کنیم و هدف از خلقت را ازادی بی حد و مرز تعریف کنیم ؟

تند روی نیست اگر این بازی را یک اثر ترنس مدرن معرفی کنیم چرا که با جعل حقائقی همچون معراج و فرشتگان سعی در قداست بخشیدن به کلمه ای چون آزادی را دارد , شکی نیست که ازادی باید محترم شمرده شود ولی اینکه انرا همردیف مفاهیمی چون فنا فی الله قرار دهیم اشتباه بزرگیست در حوزه ی فلسفه و کلام وقتی گفته می­شود «انسان آزاد است»، آزادی به معنای اختیار و عدم جبر است، یعنی انسان در انجام رفتارهای خود، اختیار دارد و مجبور نیست. به گفته استاد شهید مطهری: «بدون ترديد يكى از معضلات بزرگى كه تاكنون فكر دانشمندان را به خود متوجه ساخته، اين مسأله است و بسيار كم ديده مى‏شود كه كسى در اين مسأله وارد شده باشد و جميع جوانب و اطراف مسأله را در نظر گرفته باشد و به درستى از عهده حل آن برآمده باشد. غالباً كسانى از مدعيان فلسفه يا روان­شناسان يا علماى اخلاق يا اصوليين كه وارد اين مطلب شده ‏اند، يا از اول راه خطا پيموده‏ اند، يا آنكه به قسمتى از مطلب توجه كرده و جميع اطراف و جوانب مطلب را در نظر نگرفته يا نتوانسته‏ اند در نظر بگيرند.»
محققین حکمای اسلامی معتقدند که نظام هستى نظام ضرورى است و استثناپذير هم نيست و در عين حال‏ انسان در افعال و آثار خود مختار و آزاد است و حد اعلاى آزادى براى انسان‏، موجود است و اين اختيار و آزادى با ضرورت نظام هستى منافات ندارد.
در تفکر فلسفی غرب نیز این وجه آزادی در اندیشه بسیاری از مکاتب و فیلسوفان پذیرفته شده است و غالب آنها معتقد به آزادی فلسفی انسان بوده، او را موجودی مختار می­دانند.
آنچه در باب اندیشه فیلسوفان غربی خودنمایی می­کند، روی­کرد افراطی فیلسوفان اگزیستانس به مقوله آزادی و اختیار انسان است تا آنجا که برخی از فلاسفه اگزیستانس از شاخه الحادی آن، وجود خداوند متعال را محدودکننده آزادی انسان انگاشته، برای تضمین وجود این خصلت اساسی در وجود آدمی، به خیال باطل خود، وجود خداوند متعال را از قلمرو جهان­بینی خود خارج نموده­اند. ژان پل سارتر در این باره گفته است: «قول به آزادی انسان، مستلزم این است که افراد بشر ملعبه خدایان یا هر قوه دیگری ماسوای خود نیستند، بلکه آزادی مطلق دارند و رها و مستقل و غیرمتعلق و غیرمرتبط­ اند و خلاصه به حال خویش­اند . . . نفی خالقی علیم، شرط عقلی و منطقی حریت کامل انسان است.»
آزادی فلسفی، آزادی تکوینی انسان و مربوط به نحوه وجود اوست، از این رو، باید و نباید در آن راه ندارد. سؤالی که در این حیطه مطرح است، آن است که آیا انسان به لحاظ تکوینی آزاد است یا آزاد نیست، اما این که انسان باید آزادی داشته باشد یا نباید آزادی داشته باشد، در تکوین جایی ندارد.

آزادی حقوق سیاسی

آزادی در این وجه، یکی از حقوق اساسی انسان شمرده می­شود که در اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق بین­ المللی مدنی و سیاسی نیز بر آن تأکید شده است. این وجه از آزادی، اشکال مختلفی دارد، مثل آزادی عقیده و اندیشه، آزادی بیان، آزادی تشکیل اجتماعات و شرکت در آنها، آزادی قلم و مطبوعات، آزادی فعالیت­های اقتصادی. غربیان در این قسم از آزادی نیز راه افراط را پیش گرفته ­اند، به گفته استاد شهید مرتضی مطهری: در غرب ريشه و منشأ آزادى را ـ­که خود، منشأ دموكراسى است- تمايلات انسان مى‏دانند و فرقى ميان اراده و تمايلات قائل نيستند. از نظر فلسفه غرب، اصل در ميل­ها و خواسته‏ ها و اراده ‏هاى انسان­ها، آزادى است.
به فرموده شهید مطهری، تفاوتی که میان مکتب انبیاء و مکتب­های بشری هست، در این است که پیغمبران آمده­ اند تا علاوه بر آزادی اجتماعی، به بشر آزادی معنوی بدهند، و آزادی معنوی است که بیش از هر چیز دیگر ارزش دارد. و آزادی اجتماعی بدون آزادی معنوی عملی نیست، زیرا بشر باید در ناحیه وجود و روح خودش آزاد شود تا بتواند به دیگران آزادی بدهد. جامعه امروز بشری به دنبال تأمین آزادی اجتماعی است، ولی به دنبال آزادی معنوی نمی­رود، چرا که آزادی معنوی جز از طریق دین و ایمان به کتاب­های آسمانی قابل تأمین نیست.
آزادی اجتماعی، آزادی انسان است از قید و اسارت افراد دیگر، اما آزادی معنوی، عبارت است از آزادی انسان از اسارت خویش. انسان موجودی است که قوا و غرایز گوناگونی هم­چون شهوت، غضب، حرص و طمه، جاه ­طلبی و افزون ­طلبی در او وجود دارد، آزاده کسی است که برده این غرایز حیوانی نباشد. این آزادی، همان است که در زبان دین، «تزکیه نفس» و «تقوا» گفته می­شود.

ازادی اخلاقی

آزادی اخلاقی گاه مقابل الزام اخلاقی به کار می­رود و مراد از آن، اعتباری و قراردادی بودن اصول اخلاقی است، یعنی اخلاق، اساسی ندارد و هر کس می­تواند به اختیار خود، رفتاری را خوب یا بد بداند.
اما معنای شایع­تر آزادی اخلاقی، رهایی انسان از قید شهوات و از اطاعت قوای حیوانی و شیطانی است که همان «آزادی معنوی» پیش­گفته در کلام شهید مطهری است.
به گفته سقراط، «آزادی یعنی این که فرد از بردگی امیال حیوانی خویش که از نظر عقل سزاوار سرزنش است، رهایی یابد.»

اما اینکه امروزه چرا واژه آزادی این طور به جدیت توسط کسانی که خود مخل آزادی دیگران هستند اشاعه میشود را باید در پروتکل های سران صهیونیزم جست جو کرد انجا که میگوید :

- آزادى سياسى تنها يك نظريه است نه يك واقعيت. لذا آدمى بايد بداند كه چگونه از واژه آزادى سياسى براى فريب توده ‏ها استفاده كند و سپس آن را براى درهم شكستن قدرت حزب حاكم بكارگيرد. البته اگر حزب حاكم قبلا\" خود از چنين شيوه‏ اى براى دستيابى به قدرت استفاده كرده باشد، بهتر مى‏توان همين شيوه را در مورد او بكار برد. به كمك واژه به اصطلاح آزادى مى‏توان همين شيوه را در مورد او بكار برد. به كمك واژه به اصطلاح آزادى مى‏توان پايه ‏هاى حزب حاكم را سست و لرزان ساخت و بى‏اعتباريش را به توده مردم نشان داد. از آنجا كه توده ناآگاه نمى‏تواند حتى يك روز هم بدون راهنما و رهبر هدفهايش را خود راهبرى نمايد، لذا به آسانى رهبرى حزب جديد را مى‏پذيرد و بدين‏سان رژيم قديم جاى خود را به رژيم جديد مى‏دهد.

- هنگامى كه ما به قدرت رسيديم، يعنى قدرت را از چنگ فرمانروايانى كه با استفاده از واژه آزادى بر مردم حكومت مى‏كنند، خارج ساختيم، طلا جاى قدرت را خواهد گرفت. بنياد نهادن حكومت براساس آزادى غيرممكن است. زيرا كسى نمى‏تواند آزادى را در متعارف و متعادل‏ترين نوع آن بكارگيرد. اگر صرفاً براى مدت كوتاهى مردم را در اداره امور خويش آزاد بگذاريم تا هر كس فرمانرواى خويش بشود، ديرى نخواهد پاييد كه انسجام امور از هم گسيخته مى‏شود و مردم دست به كشتار همديگر مى‏زنند و از دولت چيزى جز تلى خاكستر به جاى نخواهد ماند.

- اگر به تاريخ گذشت نگاهى بيفكنيم، درمى‏يابيم كه ما نخستين قومى بوديم كه نداى آزادى، برابرى و برادرى را سرداديم. اين كلمات بعدها به وسيله مردم غيريهودى، احمقانه و طوطى‏وار تكرار شدند و ناآگاهانه خود را گرفتار ساختند و آزادى را كه در برابر فشارهاى توده ناآگاه چون سد محكمى بود، از بين بردند. خردمندان غيريهودى نمى‏توانند خود را از مطلق‏ گرايى و ذهنيت و عالم تجرد بيرون آورند و واقعيات را مورد قبول قرار دهند. آنها هيچگاه متوجه تضاد موجود ميان آنچه مى‏گويند و آنچه عمل مى‏كنند، نمى‏شوند. آنها متوجه نمى‏شوند كه افراد داراى استعدادها، قابليتها و شخصيتهاى متفاوتى هستند. آنها باور نمى‏دارند كه توده مردم كور و ناآگاه است. آنان باور نمى‏دارند، كسى كه از ميان توده مردم برخيزد نمى‏تواند رهبر بشود. آنها نمى‏پذيرند كه استعداد رهبرى در ميان يك تبار از پدر به فرزند منتقل مى‏شود. آنان با ناديده گرفتن چنين حقايقى برخلاف موازين طبيعت گام برداشتند و ما مى‏بينيم كه مسأله ارثى بودن رهبرى، به دست فراموشى سپرده شده و همين امر هم باعث شده است كه ما روز به روز به موفقيت نزديكتر شويم.

- اشاعه كلماتى چون آزادى، برابرى و برادرى در چهارگوشه دنيا به ما نسبت داده مى‏شود. ما بايد از عواملمان كه ناآگاهانه پرچم‏مان را با شور و شوق فراوان برافراشته ‏اند، سپاسگزار باشيم. مى‏دانيم كه كلمات مذكور در طول تاريخ همچون آفتى رفاه، صلح، آرامش، همكارى و اساس حكومت غير يهوديان را نابود كرده ‏اند. البته بعداً يادآور خواهيم شد كه عوامل دست ‏نشانده، ما چگونه به پيروزى نهائى ما كمك خواهند كرد يا اين امكان را مى‏دهند كه ورق برنده به دست ما بيفتد. معناى اين كلام آنست كه در آينده خواهيم توانست هر نوع امتيازى را از جمله (اريستوكراسى )اشرافيت و سرمايه ‏دارى( جوامع غير يهودی) را چون سدى در برابر پيروزيمان قرار دارد، نابود كنيم و بر خرابه ‏هاى اريستوكراسى غيريهود، اريستوكراسى خود را كه مبتنى بر ثروت و رهبرى افراد تحصيل كرده است، بنا نهيم. باز يادآور مى‏شويم كه دانش و ثروت دو شرط اساسى، براى تشكيل اين اريستوكراسى هستند. ثروت را در اختيار داريم و دانش رهبرى را حكماى پيشين برايمان فراهم آورده ‏اند.

- مجرد و ذهنى بودن مسأله آزادى، به ما كمك مى‏كند كه به توده‏ هاى مردم در سراسر دنيا بفهمانيم كه دولتهايشان فقط ناظر خرج ثروت‏هاى مردم هستند و مى‏توان دولتها را مانند دستكشهاى كهنه زود به زود عوض كرد.


پایان

منبع:انجمن بیداری اندیشه
ادیتور: MBN


امضای کاربر : ما همه شنگولیم
جمعه 29 خرداد 1394 - 13:30
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
پرش به انجمن :


تماس با ما | همه چیز درمورد DmC DevilMayCry - پاسخ 1 | بازگشت به بالا | پیوند سایتی RSS
آیـــا مــیــدانــیــد